گره به باد مزن گرچه بر مراد رود
تو یعنی پاکی باران...تو یعنی لذت دیدن...تو یعنی یک شقایق را به یک پروانه بخشیدن...تو یعنی از سحر تا شب به زیبایی درخشیدن...تو یعنی کبوتر را زتنهایی رها کردن خدای اسمانها را به تنهایی صدا کردن...تو یعنی مثل نیلوفر همیشه مهربان بودن...تو یعنی چتری از احساس برای قلب بارانی...تو یعنی دست یک گل را ... به دست اطلسی دادن...تو یعنی روح باران را متین وساده بوسیدن...ویا در پاسخ یک لطف به روی غنچه خندیدن...اگر چه دوری از اینجا تو یعنی اوج زیبایی...کنارم هستی و هرشب به خوابم باز می ایی...